يه پسر زنگ ميزنه به دوست دخترش ميگه بيا خونه ما.دختره ميگه نه مامانم نميذاره.ميگه بگو ميرم استخر.خلاصه دختره مياد خونه پسره.به دختره ميگه:تو الان تو استخري بايد موهات خيس باشه برو حموم.دختره ميره حمومو و پسره زنگ ميزنه به دوستاش همه ميان.يكي يكي ميرن حموم و ... .نفر آخر ميره تو ميبينن يه ساعت شد بيرون نيومد.بعد دو ساعت ميرن تو ميبينن هر دوشون رگ هاشونو زدن.پسره با خون خودش رو ديوار نوشته بود:
"نامردا خواهرم بود"
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: متن نامردی ، ،